چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا

ساخت وبلاگ

امروز را مرخصی گرفته ام برای دانشگاه

صبح اپراتور زنگ زده پیچ گوشتی کوچیکه کجاست؟

راهنمایی کردم

الان بازرس مان که رفته استان دیگری برای بازرسی; زنگ زده که برای آن تسته; متانول استفاده میشد یا اتانول؟ گفتم متانول

گفت خلوص چند؟مارک کجا؟ و ..

راهنمایی کردم


اینجور مواقع بهم یاداوری میشود که محل کارم را; شغلم را; آدم هایش را; با تمام اتفاقات ریز و درشت و خوب و بد دوست دارم.

شاید هم اسمش وابستگی باشد.

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : تعلق خاطر,تعلق خاطر کاری,تعلق خاطر سازمانی,تعلق خاطر کارکنان,تعلق خاطر چیست,تعلق خاطر داشتن,تعلق خاطر معنی,حس تعلق خاطر,احساس تعلق خاطر,پرسشنامه تعلق خاطر کاری, نویسنده : inthemoon1 بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 12:55

راستش من تو تابستون یه اشتباهی کردم، و یه برنامه ی زمانی برای روند پایان نامه م نوشتم. اونم اینطور بود که، پیش بینی کرده بودم که تا مهرماه، نمونه هام ساخته شده و شروع کردم به اینکه تست های مورد نیاز رو روشون انجام بدم. اما نه تنها اینطور نشده، بلکه هنوز لنگ پیدا کردن بعضی مواد اولیه هم هستم. که البته به هیچ عنوان تقصیر من نیست، بلکه تقصیر کسایی هست که بهم بد قولی می کنند. البته کسی برای اون برنامه ی زمانی منو بازخواست نکرده، اما خودم همش خودمو اذیت میکنم و فکر می کنم عقب افتادم. یه حسی بهم میگه سرجام واستادم و دارم درجا میزنم. از حق نمیشه گذشت که اطلاعاتم چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : ای وای از میلاد,ای وای از اون همه احساس,ای وای از اسیری,ای وای از عشق علیرضا روزگار,ای وای از عشق,ای وای از این دل,ای وای از این همه احساس,ای وای از هوس,ای وای از این جدایی,ای وای از هوس شهرام شکوهی, نویسنده : inthemoon1 بازدید : 213 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 17:00

+آلمانیه آمد شرکت. لابد از نژادهای فوق اصلاح شده شان بود. مدیر تولید و مدیر کارخانه، که کلی ادعای قد بلندی دارند، پیش او، مثل کوتوله ها، بپر بپر می کردند. موضوع حالا قد و هیکلش نیست. اما خب عادت ما ایرانی ها این است که آدم های کشورهای دیگر را خیلی به قول معروف شاخ میبینیم. موضوع خیلی ساده تمام شد: ایشان که از یک کشور فوق صنعتی آمده بود، نتوانست آنقدرها که باید به خط تولیدمان کمک کند :) +از خوشبختی هایم، داشتن چند کتاب جدید است که در نمایشگاه کتاب گیلان خریدم. غرفه ها خیلی ضعیف بودند و از قوی ترینشان، میتوان به آموت اشاره کرد. از نشر آموت کتاب "من، پیش از تو" چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : هر روز پاییزه,هر روز پاییزه چاوشی,هر روز پاییزه دانلود,هر روز پاییزه mp3,هر روز پاییزه 320,هر روز پاییزه چاووشی دانلود,هر روز پاییزه از چاووشی,هر روز پاییزه چاوشی دانلود,هر روز پاییزه کلیپ,هر روز پاييزه, نویسنده : inthemoon1 بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 1:03

مرغ آمین شنیدین دیگه؟ من گاهی اوقات تو دلم یه آرزویی کردم و چند وقت بعدش، بدون اینکه دیگه فکرم مشغول اون آرزو/ خواسته/ ذوق قلبی باشه، یهو دیدم که برآورده شده. من پایان نامه م رو مرتبط با کارم برداشتم تا بتونم رفت و آمدم به دانشگاه رو کمتر کنم و راحت تر کار کنم، و علاوه بر این تو کار خودم مسلط تر بشم. منتها وقتی وارد وادی پایان نامه نویسیم شدم، متوجه شدم که خدای من، چقدر گسترده ست. از طرفی کسی هم نبود که بخوام ازش کمک بگیرم. آدمایی که اطرافم بودن، سوادشون تجربی و عملی بود، و نمیتونستن بهم کمک چندانی بکن. تا اینکه یکی از آدم خوب های اطرافم، منو با یک گروه علم چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : زکات علم نشر آن است,زکات علم نشر آن است از کیست,زكات علم نشر آن است,حدیث زکات علم نشر آن است,زکات علم در نشر آن است,جمله زکات علم نشر آن است, نویسنده : inthemoon1 بازدید : 143 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:33

اگر دلیل دوستی آدم ها، صرفا دانش آدم ها باشد، کتابخانه ها بهترین دوست در دوستی اند. چرا که پای دلت را لگد نمیکنند و قند و چاییت را هدر نمی دهند و به موقع ساکتند و به موقع حرف می زنند. "حسین پناهی" بعد از اون شبی که یه سری وسایل یهویی از بالای کمد افتادند پایین و من جیغ کشیدم، و کل خونه تا مرز سکته رفتند، مامان تصمیم گرفت که به کتاب های کمد سر و سامونی بده. دفتر مشق هام پیدا شد، دفتر نقاشی هام، کتاب های درسیم تو همه ی مقاطع تحصیلی و مهم تر از همه، کتاب هام. کتاب خوندن من ریشه در بچگی داره. سه چهار سالگی مثلا. خواهرم منو کتابخون کرد. از افتخارات 8 سالگیم این بود چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 199 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:33

امروز خیلی رک و پوست کنده، ساعت های کلاسامو در اختیار مدیرم قرار دادم با هم برنامه ریزی کردیم که چطور برم و چجوری برم. پاییز همیشه برام فصل سختی بوده، اما امیدوارم این پاییز، با وجود واحدهای سنگین درسی، پایان نامه و کار ؛ اونقدرا برام سخت نگذره. اما خب موارد بالا بهانه ست. من واقعا تحملم تو زود شب شدنای پاییز کمه، تو غمگین بودناش، تو اینکه دیگه هیچ گلی نیست که بشه ازش عکس گرفت و یا اینکه هوا به ندرت آفتابیه، دلم میگیره. افسردگی فصلی اسمشه؟ نمی دونم. ای کسایی که عاشق پاییز هستین، رمز موفقیتتون چیه؟ + تو پست "زکات علم نشر آن است" ؛ از آشنایی با یه آدم خوب ص چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : آتمن,آتمنى مععجزھہ تججعلني فيَ,آتم توتم من سنی,آتمن ناظم,آتما سگ من,آتمی وازا,آتمن و برهمن,آتماجا در حریم سلطان,آتما بنی امراه,آتم توتم, نویسنده : inthemoon1 بازدید : 164 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:32

کی باور میکنه تو عصر تکنولوژی; تو عصر اینترنت و سرعت; من اینجا; این گوشه نشستم و با اینترنت زغالی همراه اول; سعی دارم از ساینس دایرکت مقاله دانلود کنم و در تلاشم بتونم از ویکی پدیا اطلاعات جدید بگیرم؟
بعد واقعا کدوم یک از همکلاسی هام باور میکنه من تو چه وضعی دارم سرچ هام رو انجام میدم و استادم هم؟
پوووف
چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 146 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:32

ما قبل از عید تو واحدمون تعدادمون خیلی زیاد بود. بعد از عید مدیر عامل تصمیمی گرفت و تعدادمون رو به نصف، تعدیل کرد...و یکی از آقایون همکار هم که دیگه جز تعدیل شده ها بود، بعد از عید نیومد.  حتی اون دوران هم به هیچ وجه ازش خوشم نمیومد به دلیل اخلاقای خاصش( مثلا با سی سال سن می گفت میترسم فلان چیزو بابام بفهمه دعوام کنه :| یا مثلا خیلی حسابرس بود و روی هزار تومنش هم برنامه میریخت به طوری که مضحکه ی همه شده بود و یا اینکه به خاطر چاپلوسی، کارهایی که حتی وظیفه ش نبود رو هم انجام میداد به طوری که سرپرست از بقیه هم انتظار داشت همون کارها رو انجام بدن و...) بعد از اینک چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 205 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:32

امسال واسه من سال سرنوشت سازیه و این یعنی پاییز باید خوب شروع شه
شاید واسه خیلی ها زمان دفاع زیاد فرق نکنه و بیشتر واسه زود تموم کردن عجله دارن
اما من اگه خدا بخواد و سال دیگه همین موقع دفاع کرده باشم; هم سطح شغلیم خیلی بالا میره هم واسه تمدید مدارکم خوب میشه و ....
خلاصه که برام دعا کنین
پاییز خوبی داشته باشین :)
چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : پاییز پاییز که تو هاتی,پاییز پاییز شاهرخ,آهنگ پاییز پاییز هایده,شعر پاییز پاییز,آهنگ پاییز پاییز,دانلود آهنگ پاییز پاییز هایده,دانلود آهنگ پاییز پاییز, نویسنده : inthemoon1 بازدید : 140 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:32

من به معجزه ی نوشتن اعتقاد دارم، قبلا معجزه ش رو دیدم و هنوز هم بهش پابندم شاید واسه همینه که هنوز، با وجود اینکه زیاد رمقی واسه نوشتن نیست، باز هم تلاش میکنم، که حتی اگه روزنگاری هم شده بنویسم. وقتی خودمو با پارسال این موقع مقایسه می کنم، خیلی چیزا - و نه همه چیز- بهتر شده... تو کارم یه مهارت نسبی پیدا کردم و حداقل می دونم تو هر حالتی بلاخره درسمم تموم میشه تو یه گروه علمی عضو هستم که مرتبط با کارمه. اعضای گروه، اکثریت جز رده بالاهای تخصص ما هستن و شاید بیست درصدی مثل من تازه کار باشن. مثل اینکه یه نمایشگاه مرتبط با شغل ما داره تو فرانسه و سوییس برگزار میش چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 214 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:32